بخشی از متن مقاله منطق ساختشکني و سياستِ عملي :
سال انتشار : 1392
تعداد صفحات :37
چکیده ساختشکنی یا واسازی بهمثابه رویکردی معارض با عقلگراییِ سنت فلسفی غرب, در پی افشای پیشفرضهایی در نظم گفتاریِ رایج است که بنا به ادعا مبتنیبر تقابلهای درونزبانی و لذا قراردادیاند. بنابراین, با تخریب بنیانهای هرگونه مرجعیت فکری, عرصه را به روی ورود امکانهای دیگر گشوده است و بدینسبب به لحاظ نظری با منطق دموکراتیک پیوند مییابد. اما در عمل با ضربهزدن به هرگونه معیار, با سیاست فاصله زیادی میگیرد؛ زیرا تصمیمگیری سیاسی مستلزم ابتنا بر معیارها و توجیه مستدلی است که این منطق فینفسه با آن سر ناسازگاری مییابد. این مقاله که بر ساختشکنی فلسفی به مفهوم دریدایی تمرکز دارد, در پی پاسخ به این پرسش است که «با چه موضعی در قبال منطق ساختشکنی میتوان به استفاده از توان انتقادی آن در نظریه سیاسی اندیشید؟»؛ بر این اساس ابتدا به بررسی دلالتهای این رویکرد در دو شکل ایجابی و سلبی میپردازد و سپس «نظریه انتقادی رادیکال» را بهمثابه «تفسیری بازسازانه» از ساختشکنی پیشنهاد میدهد, زیرا نگارنده بر این نظر است که لازمه کاربردپذیریِ رویکرد ساختشکنی در نظریه سیاسی و بالطبع ایفای نقش در روند بازاندیشی در «سیاستِ عملی» در گرو اتخاذ روش بازسازانه است.